اگر چنانچه از درون مشکلی پیدا نکردیم، از بیرون مشکلی نخواهیم داشت؛ وقتی دشمن درونی از بین برود، دشمن برونی کاری نخواهد کرد. از دیر زمان گفتهاند:
گر شود دشمن درونی نیست
باکی از دشمن برونی نیست
یک وقت انسان از بیگانه میترسد، برای اینکه وابسته به آب و خاک است. اما اگر وابسته به خاک آفرین و آب آفرین باشد، وابسته به شمس و قمر آفرین باشد؛ او هراسی ندارد ! بالاخره اگر ماه خوب است، شمس خوب است، زمین و آسمان خوب است؛ آنکه شمس و قمر آفرید از همه بهتر است. گفتهاند:
ای دوست قمر بهتر یا آنکه قمرسازد
خـوبی شکر بهتر یا آنکه شکرسازد
اگر شکر شیرین است، شکر آفرین شیرینتر است و اگر شمس و قمر زیبایند، قمر و شمس آفرین زیباتر است. کاری که امام (رضوانالله تعالی علیه) کرد، این بود که ما را، یعنی جامعه را از شر دشمن درونی نجات داد. آن روز کسی به فکر آب و خاک و معدن نفت و گاز نبود ! فقط به فکر قرآن بود و عترت و پیروز شد و هیچ مشکلی هم نداشت. الآن دشمن به این فکر افتاده است که از درون خدای ناکرده ما را بپوساند. ماییم و این هوس ما و این رفاه طلبی و این جنگ فکری - فرهنگی و مانند آن؛ با این باید چه بکنیم؟!
قرآن کریم به ما فرمود: شما در درونتان یک لوح نانوشته یا یک خاک یکجا جمع شده نیستید! در درونتان کتابهای خطی فراوان است، باید فرصت کنید آن کتابها را بخوانید، شما مثل تَلی از شن نیستید که توفان آن را جمع کرده باشد. در منطقههای کویری میبینید وقتی یک گردبادی آمده است، این شنها را جمع میکند، میشود یک تپهای از شن. این تپه گوهر ندارد، این تپه معدن ندارد؛ چون این را باد آفریده، نه باده! اما این کوهها هستند که ساختة بادهاند و گوهرها در آنهاست. حالا یا لعل گردد در بدخشان، یا عقیق اَندر یمن؛ بالاخره کوه معدن دارد.
اگر کسی شیر را باز کرد و استخر را پر آب کرد؛ این استخر گوهر ندارد ! اما دریا پر از گوهر است. خُب؛ بسیاری از دانشمندان مغرب زمین و فلاسفة الحادی فکرشان این است که انسان مثل استخر است که از بیرون او را پر کردهاند! انسان مثل تلی از شن است که او را با گردباد فراهم کردهاند! انسان همین است ! لذا میگویند: وقتی انسان میمیرد، مرگ عبارت از پوسیدن انسان است؛ انسان میپوسد ! آنگاه شهرداری این میوههای پوسیده را در سطل زباله در بیرون شهر میریزد و این انسانهای پوسیده را در زباله دان قبرستان میریزد. انسان میمیرد، یعنی میپوسد! اما مردان الهی میگویند: انسان که میمیرد، از پوست به در میآید؛ نمیپوسد!